ای عقل شو تو دیوانه
گر تو نشوی همره
در مسلک ما واله
من جام به دست گیرم
مستیم زسر گیرم
بنیاد تو بر گیرم
ای ساقی سرمستان بر ما نظری بنما
تا گر که شوم واله ، من عاشق و دیوانه
عقل را ز من برگیر ، بر من شرری بنما
دل را به شرر سوزان ، زن بر من دیوانه
دردِه بدست من یک جام به دو پیمانه
تا گر که شوم سرمست در پیش تو ، دیوانه
من چون که به روی تو ، ایستم چو به سوی تو
می آیم و میگردم ، چون پروانه ی دیوانه
ای جان و جهان من
ای شور شرار من
ای سوز گداز من
ای ناز و نیاز من
من چون به تو دل بستم
از روی تو من مستم
من در ،به عقل بستم
تا گر که گشایم دل
احرام به تو در بستم
در طوف حریم تو
من در پی بوی تو
می گردم و می چرخم
همچون چو پروانه
چه جالب .
جالبی از خودت
سلام وبلاگت واقعا پرمحتواست !
شادباشی
یاعلی
سلام
تارنمایم را به قدوم خود مزین نمودید .
لحظه لحظه تان مملو از شادی.
علی یارتان.