سکوت

و باز هم سکوت

سکوت

و باز هم سکوت

جــــــــادوی سکـــــــوت

 

 

من سکوت خویش را گم کرده ام 

 

لاجرم در این هیاهو گم شدم
 

من که خود افسانه می پرداختم
 

عاقبت افسانه مردم شدم
 

ای سکوت ای مادر فریاد ها
 

ساز جانم
 

از تو پر آوازه بود
  

تا در آغوش تو راهی داشتم
 

چون شراب کهنه شعرم تازه بود
 

در پناهت برگ و بار من شکفت
 

تو مرا بردی به شهر یاد ها
  

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
 

ای سکوت ای مادر فریاد ها
 

گم شدم در این هیاهو گم شدم
 

تو کجایی تا بگیری داد من
 

گر سکوت خویش
 

را می داشتم
 

زندگی پر بود از فریاد من  

 

" فریدون مشیری

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ

درسته سکوت مادر فریادهاست اما جای فریاد را نمیگیرد . سکوت در جای خود فریاد هم همینطور .
گر سکوت خویش را میداشتم زندگی در من تماما مرده بود .

فرباد از سکوت جدا نیست چرا که فرباد از روی هیاهو و بدون آرامش راه به جایی نخواهد برد و همانگونه که در مطلب مربوطه ذکر شده است:
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم

محسن پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ق.ظ http://www.modonya.blogfa.com

سلام به گوگولی مگولی
یک شعر ساختم توش سکوت داره :
سکوت کن ای نازنین
سکوت کن نازنین سکوت کن
فریادت را چنین جماعت منگ
جز به سکوت بر نخواهند تافت
آغوشت را فروگیر مهربان
بازوانت را فروگیر
نوازشی نکرده دستانت را قطع می‌کنند
تا نوازشی نکنی

احســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنت

parbod دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:50 ق.ظ http://parbod43.blogfa.com

سلام دوست عزیز. وب زیبائی دارید. اگر فرصت کردید به من هم سری بزنید.موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد